معنی از مواد افیونی

حل جدول

واژه پیشنهادی

از مواد افیونی

هرویین


گیاه افیونی

خشخاش

شادانه -

لغت نامه دهخدا

افیونی

افیونی. [اَف ْ] (ص نسبی) تریاکی باشد که به افیون خوردن عادت دارد. (آنندراج). تریاکی. منسوب به افیون. (ناظم الاطباء). معتاد به استعمال افیون. (یادداشت مؤلف).


مواد

مواد. [م َ وادد] (ع اِ) ج ِ ماده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مواد به تشدید دال است ولی فارسیان به تخفیف خوانند و آن جمع ماده که به معنی اصل هرچیز است. (از غیاث) (از آنندراج): سرمایه ٔ جلال و مواد تخفیف طوایف عالم. (سندبادنامه ص 76). و رجوع به ماده شود.
- مواد اربعه، چهار ارکان. عناصر اربعه. چهار آخشیج. استقصات. (یادداشت مؤلف).
- مواد اولیه، مواد اولی. ماده های اصلی هرچیز مانند انواع معادن که از آنها آلات و ادوات مختلف سازند. (از یادداشت مؤلف).
- مواد ثلاث یا ثلاثه، (اصطلاح فلسفی) مواد وجوب و امکان و امتناع است. (فرهنگ علوم عقلی جعفر سجادی).
- مواد خام، ماده هایی که از راه کشاورزی یا تربیت اغنام و احشام به دست آید، مانند شیر و پشم و گندم و جو. (از یادداشت مؤلف).
- مواد صلح، شروط و قیود صلح و بندهای آن. (ناظم الاطباء).
- مواد عقود. رجوع به عقود شود.


افیونی چیزی شد...

افیونی چیزی شدن. [اَف ْ نی ِ ش ُ دَ] (مص مرکب) کنایه ازعادت کردن بچیزی باشد که بر ترک آن قادر نباشند. (مؤید) (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج):
کرده زخمم پس سر آرزوی مرهم را
حیف دردست که افیونی افسون گردد.
ظهوری (از آنندراج).
عمریست که ما صحبتی غم شده ایم
سرمایه ٔ رشک اهل عالم شده ایم
باقر، من و غم جدا نگردیم ز هم
افیونی و آشنایی هم شده ایم.
باقر کاشی (از آنندراج).
این مدعا در بیت زیر بطریق ایهام آمده است. (آنندراج):
ترک افیون را علاجی بهتر از تقلیل نیست
اندک اندک زآشنایان جهان بیگانه شو.
صائب (از آنندراج).

فرهنگ معین

افیونی

(~.) (ص نسب.) تریاکی، بنگی.


مواد

جمع ماده، (عا.) در فارسی به معنای مواد مخدّر، بندهای لایحه، قانون، قرارداد و مانند آن ها، دروس، درس ها، وسایل، اسباب. [خوانش: (مَ دّ) [ع.] (اِ.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

افیونی

تریاکی، معتاد، وافوری

فرهنگ فارسی هوشیار

افیونی

اپیونی دودی شیره ای (صفت) کسی که عادت بخوردن یا کشیدن تریاک دارد تریاکی عملی.


افیونی شدن

‎ خو گرفتن، شیره ای شدن اپیونی شدن دودی شدن


مواد

(تک: ماده) از ریشه ی پارسی ماتک ها وادگان (اسم) جمع ماده یا مواد اولی (اولیه) . ماده های اصلی هر چیز مثلا انواع معادن که از آنها آلات و ادوات مختلف سازند. یا مواد ثلاث (ثلثه) . مراد وجوب امکان و امتناع است یا مواد خام. ماده هایی که از راه کشاورزی یا تربیت اغنام و احشام بدست آید.

فرهنگ عمید

افیونی

کسی که عادت به خوردن یا کشیدن تریاک دارد، تریاکی،


مواد

مادّه
* مواد اولیه: هر نوع مادۀ خامی که برای تهیۀ چیزی به کار می‌رود،

معادل ابجد

از مواد افیونی

216

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری